مشخصات الگوي فرهنگي جامعه ي اسلامي






الگو يا مدل فرهنگي جامعه اسلامي که مبتني بر اصول و مباني اسلامي است داراي ويژگي هاي خاص ذيل است:

الف- جهان بيني توحيدي:

که مهم ترين ويژگي انگاره ي فرهنگي ماست. جهان بيني توحيدي يعني درک اين که جهان از يک مشيت حکيمانه پديد آمده و نظام هستي بر اساس خير و برکت در رحمت و رسانيدن موجودات به کمال شايسته شان استوار است. نظام هستي طبق اين جهان بيني ماهيت از اويي (انالله) و به سوي اويي و (انا اليه راجعون) دارد. اين نگرش به نفي تضاد، تناقض ميان روح و ماده، دنيا و آخرت، عقل و عقيده و مذهب اجتماع منجر مي شود. روح توحيدي همراه با معنويت و اخلاق سبب ارتباط و بهم پيوستگي و انجام تمام مجموعه هاي فرهنگي در جامعه ي اسلامي مي گردد.

ب- معنويت و اخلاق:

فرهنگ اسلام بر پايه معنويت و اخلاق قرار دارد.

ج- توجه به نيازهاي معنوي و مادي انسان:

در جهان بيني اسلامي تمامي ابعاد وجودي انسان مورد توجه قرار مي گيرد. عرفان، تکنولوژي، غرايز و ملکات اخلاقي، عبادت، سياست و همه و همه توامان در نظر گرفته مي شوند. در ساير مدلهاي فرهنگي ديگر معمولا به يکي از ابعاد معنويت يا ماديت توجه مي شود. به عنوان مثال در غرب اگرچه در تکنولوژي و دانش و رفاه دنيوي پيشرفت داشته اند اما از سلامت و خوشبختي حقيقي محروم مانده اند. اما در مدل فرهنگ اسلامي اولا آخرت گرايي را در متن زندگي دنيوي قرار داده، يعني راه آخرت از زندگي و مسئوليتهاي اجتماعي و دنيوي مي گذرد. در اين باره قرآن مي فرمايد: و لا تنس نصيبک من الدنيا: سهم خود را از دنيا فراموش نکن. (1)
ربنا آتنا في الدنيا حسنه و في الاخره حسنه (بقره 201)،
پروردگارا در زندگي اين دنيا و آخرت به ما سعادت ببخش.
و پيامبر اکرم (ص) مي فرمايد: لا رهبانيه في الاسلام (در اسلام رهبانيت و ترک دنيا جايي ندارد) الدنيا مزرعه الاخره (دنيا کشتزار آخرت است) (2)
و حضرت علي (ع) مي فرمايد: من لا معاش له لا معاد له (هر که زندگي مادي ندارد، زندگي اخروي نيز ندارد) (3)
ثانيا دوري از لذت ها و نعمت هاي دنيا به جهت داشتن زندگي معنوي مورد نکوهش قرار گرفته است.

د- تأکيد بر عمل و اصل مسئوليت:

در اسلام اصل مسئوليت انسان و اين که انسان نسبت به اعمال خوب و بد خود در برابر خداوند مسئول است مطرح است که اين خود نشان از هدف و رسالت مهمي است که انسان در زمين دارد. انسان بر حسب بينش اسلامي رسالت خليفه اللهي دارد. لذا هم مي بايست به عنوان مأمور در چارچوب قواعد و احکام الهي عمل نمايد و هم زمينه را براي کمال و سعادت خود فراهم آورد و اين دو ميسر نيست مگر از طريق عمل به احکام دين مبين اسلام.

و- تقوا محوري و اصل ارجمندي انسان ها در عمل و ايمان:

در مدل اسلامي تمايزات و اختصاصات قومي، نژادي، طبقه اي و ... حذف شده است. در قرآن به تکرار آمد است که آفريدگار همه انسان ها را برابر آفريده است و تنها ملاک برتري انسان ها تقوا و تعهد وي است.
يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثي جعلناکم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عند الله اتقئکم ان الله عليم خبير (سوره حجرات آيه 13)

دولت و فرهنگ (سياسي فرهنگي و اهميت آن):

دولت ها با هر شکل و صورتي که باشند مي بايست در زمينه هاي مختلف سياست گذاري نمايند، در زمينه فرهنگ نيز دولت ها در قالب سياست هاي فرهنگي تدابيري اتخاذ مي کنند، لذا در اجرا و اتخاذ سياست فرهنگي مي بايست به چند نکته توجه داشت:
1. تعيين سياست هاي فرهنگي بر اساس منافع ملي با توجه به منابع فرهنگي مذهبي - ملي و نه بر اساس منافع يک يا چند گروه خاص.
2. اعطاي آزادي عمل به نهادهاي واسطه و آفرينندگان هنري در اشاعه و انتقال فرهنگ و نه فقط حضور يک تنه ي دولت در مصادر فرهنگي.
3. پرهيز از انحصاري کردن همه يا برخي از رشته هاي فرهنگي و فعاليت هاي فرهنگي.
بنابراين اگر مباحث فرهنگي در جامعه بر اساس سياست هاي باز و قابل انعطاف فرهنگي باشد، يعني امکان دادن، تشويق کردن و ترغيب مردم در ساختن بناهاي فرهنگي آينده، مشارکت فعالانه و قلبي آنها در امور فرهنگي اولا سبب گسترش قلمرو فرهنگ مي شود، ثانيا نخبگان و برگزيدگان جامعه نيز ابتکار و خلاقيت بيشتري خواهند داشت. زيرا رها از هر قيد مي باشند. امروزه اعتقاد بر اين است که دولت بايد درکنار ساير گروههاي اجتماعي به پخش و نشر فرهنگ کمک نمايد. فرهنگ مربوطه به حوزه ي عمومي و کلي جامعه است. البته اين گفتار نفي نظارت دولت نخواهد بود. دولت حافظ نظم اجتماعي است.

حفظ هويت ملت اساسي ترين سياست فرهنگي دولت ها:

امروزه بسياري از کشورهاي عليرغم مواجه با بحرانهاي سياسي، نظامي، اقتصادي که از سوي جهانيان بر آنها تحميل شده است توجه برخي از سياستمداران و روشنفکران به فرهنگ جلب شده است، چرا که فرهنگ را پديده اي مي دانند که همه رويدادها به آن وابسته است. حتي کشورهاي قدرتمند اروپايي امروزه در برابر امواج سهمگين فرهنگ بيگانه و غير خودي احساس ناامني مي کنند. پديده ي هويت فرهنگي در آستانه ي قرن 21 چنان مورد توجه قرار گرفته است که حتي برخي جنگ آينده را جنگ فرهنگي مي دانند. هانتيگتون تز «برخورد تمدن هاي» خود را بر اين اساس عنوان نموده است. بنابراين حفظ فرهنگ بومي و ملي و نيز توانا ساختن آن اساس سياست هاي فرهنگي در جوامع مختلف قرار گرفته است تا به واسطه ي آن ضمن مقابله با تهاجم فرهنگ هاي بيگانه، توانايي هاي خود را بيافزايد تا با اين افزايش قدرت آفرينشي و ابداعي در چالش با ديگران پيروز بدر آيند.
حفظ هويت فرهنگي آن است که بايد فرهنگ ملي و مذهبي را در برابر آن چه که آن را تهديد و مورد تجاوز قرار مي دهد، حفظ و حراست کنيم.
کشورهاي جهان سوم در حالي که خواهان حفظ هويت فرهنگي خود هستند. اما به جهت برون آمدن از وضعيت عقب ماندگي اقتصادي و تکنولوژيکي به راه غرب مي روند و بدون آنکه متوجه باشد در دام غرب گرفتار مي شوند. اين وابستگي اقتصادي و پيوند نامبارک اگرچه موجبات پيشرفت هايي مي شوند اما لطمه به هويت فرهنگ ملي آنان وارد مي سازد. و البته کشورهاي قدرتمند غربي با برخورداري از امکانات وسيع و برتر ارتباط جمعي و اختصاص دادن بودجه هاي بسيار سنگين به فعاليت هاي فرهنگي از چنان نيرويي برخوردارند که به سهولت ارزش هاي فرهنگي خود را معتبر مي سازند و روانه ي کشورهاي مغلوب مي سازند. بنابراين هر ملتي که بخواهد مستقل و آزاد باشد و از سلطه ي بيگانگان خارج شود مي بايست بر عامل وحدت ملي و توانايي هاي هويت فرهنگي خود تکيه کند. بايد بکوشد تا با شناخت درست از اوضاع و احوال جهان و نيز امکانات خود در چارچوب يک برنامه ريزي همه سونگر، توليد ملي فرهنگي خود را فزوني بخشد و به سازندگي فرهنگي، اقتصادي بپردازد.

پي نوشت :

1. سوره قصص 77/28
2. بحارالانوار ج 65 - ص 318
3. بحارالانوار ج 67 - ص 225

منبع: کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه